رنگ خدا
نوشتهشده توسط سید مصطفی امیری ارجمند
لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَیْءٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِیمٌ (1): هرگز به نیکوکارى نخواهید رسید تا ازآنچه دوست دارید انفاق کنید و از هر…
منتشر شده در
سیره شهداء
پیام امام
نوشتهشده توسط گروه تبلیغی آسمانیها
سال 59 بود؛ امام در تحویل سال پیامی دادند و فرمودند: عید خودتان را با جنگزدگان تقسیم کنید؛ رضا وقتی پیام را شنید، رفت ستاد کمک به جنگزدگان و کفشی…
منتشر شده در
سیره شهداء
هدیهی شهید چمران
نوشتهشده توسط گروه تبلیغی آسمانیها
یادم هست وقتی در لبنان بود دریکی از سفرهایی که به روستاها میرفت، همراهش بودم.داخل ماشین هدیهای به من داد خیلی خوشحال شدم و همانجا باز کردم دیدم روسری است.من…
منتشر شده در
سیره شهداء
عزل بنی صدر
نوشتهشده توسط گروه تبلیغی آسمانیها
وقتی امام بنیصدر را عزل کرده بود، با بچهها گرم بحث در مورد نافرمانی بنیصدر از حضرت امام بودیم؛ علیرضا گوشهای ایستاده بود داشت ما رو نگاه میکرد؛ رفتم کنارش…
منتشر شده در
سیره شهداء
استفاده نکردن از بیتالمال
نوشتهشده توسط گروه تبلیغی آسمانیها
... شهید میثمی از مسئولین سپاه بود و امکانات زیادی در اختیار داشت اما وقتی میخواست تماسی با خانوادهاش داشته باشد میرفت مرکز مخابرات که چند کیلومتر با ساختمان سپاه…
منتشر شده در
سیره شهداء
اهمیت بیت المال
نوشتهشده توسط گروه تبلیغی آسمانیها
امروز چند دقیقه کار شخصی انجام دادم؛ هفته قبل دو روز رفتم شهرستان بابت کارهای شخصی خودم؛ در طول اینیک هفته این تماسها از محل کار برای امور شخصی بود؛…
منتشر شده در
سیره شهداء
سخت گیری در بیت المال
نوشتهشده توسط گروه تبلیغی آسمانیها
... در مصرف بیتالمال دقت خاصی داشت اون زمان که گروههای ضدانقلاب قد علم کرده بودن سبب میشد خریدهایی که میخواست انجام بشه باعجله و بدون دقت انجام بشه تو…
منتشر شده در
سیره شهداء
اشک مادر
نوشتهشده توسط گروه تبلیغی آسمانیها
... دیدار آخرش بود به مادرش گفت آیا امام خمینی را دوست داری؟ مادر گفت: بله حسین ادامه داد و دوباره پرسید آیا حاضری از پنج فرزند یکی را درراه…
منتشر شده در
سیره شهداء
حجاب، تاج بندگی
نوشتهشده توسط گروه تبلیغی آسمانیها
هشت سال بیشتر نداشتم؛ در حیاط خانهمان نانوایی داشتیم؛ یک روز بدون چادر رفتم حیاط؛ علیرضا ناراحت شد و گفت: چرا بدون چادر آمدی؟ گفتم: کسی نیست. گفت: مگر کارگر…
منتشر شده در
سیره شهداء
دقت در مصرف بیت المال
نوشتهشده توسط گروه تبلیغی آسمانیها
در کارهای فنی و مهندسی سر رشتهای داشت؛ وارد یکی از ارگانهای نظامی شده بود؛ برای انجام کار فنی با همکاران خودسازگاری نداشت؛ همیشه با آنها بحث میکرد و میگفت…
منتشر شده در
سیره شهداء
شهدای اسفند ماه
نوشتهشده توسط جواد صالحی حاجی آبادی
پندار ما این است که ما ماندهایم و شهدا رفتهاند... اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده است و شهدا ماندهاند...
منتشر شده در
سیره شهداء
جملهای ناب
نوشتهشده توسط ابراهیم غنی پور
گفتم: یک جمله ناب بگو! گفت: خدا انشاءالله ما را با آن هایی که سالهای قبل در این مسیر قدم گذاشتند و شهید شدند، محشور کند؛ حالا او روحانی شهید…
منتشر شده در
سیره شهداء
حجت اسلام باشید
نوشتهشده توسط سید حمید مشتاقی نیا
حجج جمع حجت است و بیراه نیست اگر شهید محسن حججی را حجت خدا لقب بدهیم؛ نهفقط از بابت تشابه اسمی و بازی با کلمات که زندگی او تمثیلی از…
منتشر شده در
سیره شهداء
دختر مازندران
نوشتهشده توسط سید حمید مشتاقی نیا
1) صبح دختر همسایه مرده بود؛ حالا انگار نوبت کودک پنجماهه ما بود؛ رویش پارچهای سفید کشیدیم و با چشمی گریان منتظر ماندیم تا فامیلها برای تدفینش از راه برسند؛…
منتشر شده در
سیره شهداء
دلدادگان
نوشتهشده توسط سید حمید مشتاقی نیا
در کتاب نیمه پنهان ماه، همسر چمران از قول این عارف بزرگ نقل میکند که شبها کم میخوابید و در دل تاریکی برمی خواست و مینشست به مناجات. گاه صدای…
منتشر شده در
سیره شهداء
نماز اول وقت
نوشتهشده توسط سید حمید مشتاقی نیا
برای بعضیهایمان نماز اول وقت اهمیت دارد؛ اما شاید رویمان نشود یا مصلحت ندانیم در جمعی که قرار گرفتیم، بهخصوص اگر جمعی ناشناس باشد و کار مهمی داشته باشیم بخواهیم…
منتشر شده در
سیره شهداء
یا زهرا (س) شده سربند هر جوان شهید (عکس نوشته)
نوشتهشده توسط رضا کمندلو
منتشر شده در
سیره شهداء
۹۳ شهید مفقودالاثر روحانی (عکس نوشته)
نوشتهشده توسط محسن هراتی
منتشر شده در
سیره شهداء