نمایش مطالب بر اساس برچسب: متن کوتاه
سر درس امامت ۱ (بحث از امامت فقط یک بحث تاریخی نیست)
امامت یک چشمه جاری است که همین امروز به کار ما می آید و می تواند تشنگی ما را برطرف کند.
امامت یک برکه راکد نیست، یک واقعه تاریخی در ۱۴ قرن پیش نیست که گذشته باشد و با امروز ما بیگانه باشد.
کیفیت حیات امروزی هر مسلمانِ پایبند به دینی وابسته به دیدگاه او در خصوص امامت بوده سوالات امروز تک تک مسلمین در حیات فردی و اجتماعی آنها در گرو حل مسائل امامت است؛ امروز زیارت قبور برویم یا نرویم؟ از مجتهد زنده تقلید کنیم یا از مجتهدان مرده؟ توسل را در برنامه خود جا بدهیم یا نه؟ عزاداری سنت است یا بدعت؟ نماز ظهر و عصر را جمع بخوانیم یا جدای از هم بخوانیم؟ چگونه وضو بگیریم؟ آیا بر مهر خاکی سجده کنیم یا بر فرش پشمی؟ آیا قبل از عقد دائم می توانیم محرمیت موقت داشته باشیم یا نه؟ و …
این سوالها و ده ها و صدها سوال دیگر در گرو حل مسائل امامت است؛ اگر امام، علی و فرزندان علی باشند پاسخ به یک شکل است و اگر امام خلفای راشدین و دیگران باشند پاسخ گونه دیگری است.
بنابراین امامت برکه ای راکد نیست چشمه ای جوشان است و امروز ما را سیراب می کند. به همین دلیل، کسانی که می گویند «بیایید از اتفاقات ۱۴ قرن پیش بگذریم و این مباحثات را خاتمه دهیم و از کنار این مسائل با تسامح گذر کنیم» کلام قابل قبولی بر زبان ندارند.
در ادامه با هر نکته گوشه ای از مباحث پردامنه امامت را تشریح می کنیم.
استفتاء:مسجد یا باشگاه؟
مسجد را تبدیل کردهاند به محل بازی و تمرینات ورزشی؛ و هنگامیکه بزرگان مسجد و امام جماعت در اینباره تذکر میدهند از طرف آنان مورد تهمت قرار میگیرند که چون با کار ما مخالف است پس با ما مخالف است و ما هم که پایگاه... هستیم پس با نظام و انقلاب و ولایت مخالف است!
خوب است این سینهچاکان که قصد خیر دارند اما مسیر را اشتباه میروند و گمان میکنند هدفشان وسیله را توجیه میکند و برای جذب بیشتر حرمتها را زیر پا میگذارند به این استفتاء که از مقام ولایت صورت گرفته است دقت نمایند؛
آیا انجام تمرینهای ورزشی در مسجد محل یا خوابیدن در آن جایز است؟ این کارها در مسجدهای دیگر چه حکمی دارد؟
ج: مسجد جای ورزش و تمرین ورزشی نیست و از کارهایی که با شأن و منزلت مسجد منافات دارد، باید پرهیز شود و خوابیدن در مسجد هم مکروه است.(1)
پی نوشت:
1)اجوبة الاستفتائات؛ سؤال 393
مهمترین وظیفهی مسلمین جهان
دنیای اسلام امروز وظیفه دارد مثل خود اسلام و مثل خود پیغمبر، روحی در این دنیا بدمد، فضای جدیدی ایجاد کند، راه تازهای را باز کند. ما به این پدیدهای که در انتظار آن هستیم میگوییم «تمدّن نوین اسلامی». ما باید دنبال تمدّن نوین اسلامی باشیم برای بشریت؛ این تفاوت اساسی دارد با آنچه قدرتها دربارهی بشریت فکر میکنند و عمل میکنند؛ این به معنای تصرّف سرزمینها نیست؛ این به معنای تجاوز به حقوق ملّتها نیست؛ این به معنای تحمیل اخلاق و فرهنگ خود بر دیگر ملّتها نیست؛ این به معنای عرضه کردن هدیهی الهی به ملّتها است تا ملّتها با اختیار خود، با انتخاب خود، با تشخیص خود راه درست را انتخاب کنند. راهی که امروز قدرتهای جهان ملّتها را به آن راه کشاندهاند، راه غلط و راه گمراهی است. این وظیفهی امروز ما است؛* ...
پی نوشت:
* بیانات امام خامنهای در اجلاس بینالمللی بیداری اسلامی ۱۳۹۰/۰۶/۲۶.
نتیجهی تعهد و انگیزهی عمل
وَ إِذْ أَخَذْنا ميثاقَكُمْ وَ رَفَعْنا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُوا ما آتَيْناكُمْ بِقُوَّةٍ وَ اذْكُرُوا ما فيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون[1]؛ و (ياد كن) زمانى كه از شما پيمان گرفتيم و كوه طور را بر فراز شما بالا برديم (و گفتيم): آنچه را (از آيات و دستورات خداوند) به شما دادهايم، با قدرت بگيريد و آنچه را در آن هست، به خاطر داشته باشيد (و به آن عمل كنيد) تا پرهيزگار شويد.
نکته:
ماجراى كنده شدن كوه طور از جاى خود و قرار گرفتن در بالاى سر يهود، در سورههاى بقره، [2] نساء [3] و اعراف[4] نيز آمده است. همچنين شايد مراد از پيمان مطرحشده در اين آيه، همان پيمانى باشد كه در سورههاى بقره[5] و مائده[6] آمده است.
کلام آخر:
در آغازین کلمات این آیه شریفه، خدای سبحان یک نکته دقیق روانشناختی را بیان میفرماید که تعهد گرفتن از افراد یکی از مهمترین عوامل در برانگیختن و ایجاد یک عمل میباشد؛ که این ایجاد و بعث از سوی حق متعال توسط انبیاء الهی صورت گرفت و اثبات این روش توسط معجزه از سوی انبیاء برای مردم به اثبات رسید. و باز در ادامه آیه به بیانی اشاره میفرماید که تهدید برای سرکوب کردن افراد مغرور و لجوج یک وسیله تربیتی است و برای رسیدن به اهداف عالی و حفظ دستاوردهای یک انقلاب صحیح باید با قدرت و قوت دنبال شود. و نیز معارف دینی باید تدریس و تبلیغ گردد تا در اذهان مردم زنده بماند و اینیکی از راههای تثبیت حق و راه صحیح در میان مردم است درنتیجه باید زمینه این آموزش و تبلیغ آماده گردد و جامعه تشنه این موضوع شود؛ و ایجاد این عطش میتواند از طریق یاد آیات الهی و تدبر در آن باشد وه این راهها زمینهساز تقوا در انسان است.
پی نوشت:
[1] سوره بقره آیه 63[2] (1). بقره، 93.
[3] (2). نساء، 154.
[4] (3). اعراف، 171.
[5] (4). بقره، 40 و 82.
[6] (5). مائده، 12.
حکم جنگ با ناکثین، قاسطین و مارقین
جنگ جمل محل خاستگاه کینههای پنهان کسانی است که سالها در لاک تزویر و ریا، عداوت و دشمنیشان از نفس پیغمبر صلیالله علیه وآله وسلم برای بسیاری از مردم مخفی بود؛ حکم جنگ با ناکثین، قاسطین و مارقین: جنگ جمل در سال سیوشش و جنگ صفين در ربيع الأول سال سیوهفت بود كه سه ماه به طول انجاميد، جنگ نهروان نيز در سال سیوهشت هجرى اتفاق افتاد؛ اين سخن رافعى كه: اهل جمل و صفين و نهروان همه متجاوز و ستمگر بودند؛ گفته درستى است؛ زيرا جنگ با اين سه گروه بهفرمان پيامبر صلیالله علیه وآله وسلم بوده است كه به على علیهالسلام فرمود: با ناكثين و قاسطين و مارقين می جنگى.
اين روايت را نَسائى در كتاب خصائص و بزّار و طبرانى نقل كردهاند؛ اهل جمل همان ناكثان هستند كه بيعت خودشان را با على علیهالسلام شكستند و قاسطين اهل شام هستند؛ چون عليه حق قيام نموده و از بيعت سرپيچى كردند و مارقين اهل نهروان هستند كه در خبر صحيح نيز آمده است كه آنان از دين همانند خارج شدن تير از كمان بيرون ميروند و درباره اهل شام حديث رسول خدا صلیالله علیه وآله وسلم درباره عمار ثابت است كه فرمود: گروهى متجاوز و ستمگر او را میکشند. (1)
پینوشت:
1) سند روایت التلخيص الحبير فی تخريج أحاديث الرافعي الكبير، جلد 4، صفحه 84، المؤلف: أبو الفضل أحمد بن علي بن محمد بن أحمد بن حجر العسقلانی (المتوفى: 852 هـ)؛ (فَائِدَةٌ) كَانَتْ وَقْعَةُ الْجَمَلِ فِي سَنَةِ سِتٍّ وَثَلَاثِينَ، وَكَانَتْ وَقْعَةُ صَفِّينَ فِي رَبِيعٍ الْأَوَّلِ سَنَةَ سَبْعٍ وَثَلَاثِينَ وَاسْتَمَرَّتْ ثَلَاثَةَ أَشْهُرٍ، وَكَانَتْ النَّهْرَوَانُ فِي سَنَةِ ثَمَانٍ وَثَلَاثِينَ. قَوْلُهُ: ثَبَتَ أَنَّ أَهْلَ الْجَمَلِ وَصِفِّينَ وَالنَّهْرَوَانِ بُغَاةٌ. هُوَ كَمَا قَالَ، وَيَدُلُّ عَلَيْهِ حَدِيثُ عَلِيٍّ: أُمِرْت بِقِتَالِ النَّاكِثِينَ وَالْقَاسِطِينَ وَالْمَارِقِينَ». رَوَاهُ النَّسَائِيُّ فِي الْخَصَائِصِ وَالْبَزَّارُ وَالطَّبَرَانِيُّ وَالنَّاكِثِينَ: أَهْلُ الْجَمَلِ؛ لِأَنَّهُمْ نَكَثُوا بَيْعَتَهُ، وَالْقَاسِطِينَ: أَهْلُ الشَّامِ؛ لِأَنَّهُمْ جَارُوا عَنْ الْحَقِّ فِي عَدَمِ مُبَايَعَتِهِ، وَالْمَارِقِينَ: أَهْلُ النَّهْرَوَانِ لِثُبُوتِ الْخَبَرِ الصَّحِيحِ فِيهِمْ: «أَنَّهُمْ يَمْرُقُونَ مِنْ الدِّينِ كَمَا يَمْرُقُ السَّهْمُ مِنْ الرَّمِيَّةِ»، وَثَبَتَ فِي أَهْلِ الشَّامِ حَدِيثُ عَمَّارٍ: «تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ» وَقَدْ تَقَدَّمَ، وَغَيْرُ ذَلِكَ مِنْ الْأَحَادِيثِ.
مولانا و دورنمایى از تمسخر قوم نوح (ع)
مولانا در کتاب مثنوى ماجراى ساختن کشتى توسط حضرت نوح علیهالسلام و ماجراى مسخره قوم را چنین بازگو میکند: مشرکان براى مسخره کردن حضرت نوح علیهالسلام به گرد او اجتماع میکردند و میگفتند: شگفتا! در بیابانى که چاه و آبى وجود ندارد، این مرد کشتى میسازد، زهى نادانى و ابلهى!
یکى میگفت: اى پیر! سوار کشتى شو و با شتاب حرکت کن.
دومى میگفت: پر و بالى هم براى آن بساز.
سومى میگفت: دنباله کشتى که مىسازى کج است.
چهارمى میگفت: آرى پشت این کشتى کج و ناهموار است.
پنجمى میگفت: اى آقاى کشتیساز پس پالانش کو؟!
ششمى میگفت: درست دقت کن، پایش هم کج است.
هفتمى میگفت: نه بابا! کشتى نمیسازد، این مشک توخالی است.
هشتمى میگفت: این خر را چه کسى سوارم شود؟!
نهمى میگفت: این خر چگونه جو میخورد؟ زیرا خر بدون خوردن جو، بارى را به منزل نمیرساند.
دهمى میگفت: اى پیر! مگر بیکار هستى، یا پیر و فرتوت شدهاى و عقل ازسرت پریده است.
حضرت نوح علیهالسلام در مقابل همه آن گفتار بیهوده بیش از یک پاسخ نداشت، به آنها فرمود: کشتیسازی من در بیابان بیآب، به دستور خداوند است و این مسخرهها و نیشخندها از اهمیت کار من نمیکاهد.
نوح اندر بادیه کشتى بساخت صد مثل گو از پى تسخر بتاخت
در بیابانى که چاه و آب نیست میکند کشتى چه نادان ابلهى است
آنیکی میگفت اى کشتى بتاز و آنیکی میگفت پرش هم بساز
آنیکی میگفت: دنبالش کژ است و آنیکی میگفت: پشتش کژ مَژ است
آنیکی میگفت: پالانش کجاست؟ و آنیکی میگفت: پایش کژ چراست؟
آنیکی میگفت: کاین مشکى تهى است و آنیکی میگفت: این خر بهر کیست؟
آنیکی میگفت: جو چون میخورد؟ ورنه بارت کى به منزل میبرد؟
آنیکی میگفت: بیکاری مگر یا شدى فرتوت و عقلت شد ز سر
او همیگفت این بهفرمان خداست این بچر بکها (مسخرهها) نخواهد گشت کاست (1) (2)
پینوشت:
1) دیوان مثنوى، به خطر میر خانی، صفحه 272 (دفتر سوم)
2) قصههای قرآن به قلم روان، محمد محمدى اشتهاردى رحمهالله علیه
فلسفهی تأکید بر ازدواج
اسلام در موضوع ازدواج بر برآوردن نیازهای جنسی تأکید دارد و حتی در فقه آمده: در مواردی که زوجین متوجه شوند که طرف مقابل، قادر به برآوردن نیاز جنسی نیست و عیبی دارد، میتوانند عقد را فسخ کند و نیازی به طلاق نیست؛ (1) اما بااینوجود نیاز جنسی ازنظر اسلام، باید در خدمت تقویت معنویت و پاکی انسان قرار گیرد.
پیامبر اسلام صلیالله علیه وآله وسلم درباره ارزش معنوی ازدواج میفرمایند: إِذَا تَزَوَّجَ الرَّجُلُ أَحْرَزَ نِصْفَ دِينِهِ فَلْيَتَّقِ اللَّهَ فِي النِّصْفِ الْآخَر (2): شخصی که ازدواج میکند در حقیقت نصف دین و آیین خود را حفظ کرده است؛ پس بر او لازم است که برای حفظ باقیماندهی آن، تقوای الهی را پیشهی خود سازد؛ (2) پیام این حدیث این است که انسان با برآوردن نیازهای غریزی خود، ذهن و فکر خود را از تمایل به گناه مصون میدارد و باید ذهن و فکر خود را بهسوی انجام فرمانها دیگر الهی سوق دهد.
در حدیث دیگری از نبی مکرم اسلام صلیالله علیه وآله وسلم میخوانیم: هر کس با زنی به خاطر مالش ازدواج کند خداوند او را به مال وی واگذار میکند و هر که با او به خاطر جمال و زیباییاش ازدواج نماید، در او چیزی را که خوشایند او نیست، خواهد دید و هر که با وی به خاطر دینش ازدواج کند خداوند تمامی این مزایا را برای او جمع میکند؛ (3) در این حدیث، توجه به دین و ایمان، اولویت اول در ازدواج بیانشده است؛ پیداست که احادیثی اینچنین نقش زیبایی را در ازدواج نفی نمیکنند؛ بلکه توجه بیشازحد به آن را نکوهش نموده (که آسیبهای آن در جامعه نمود دارد) و بر عاملی که باعث ترقی معنویت و اخلاق انسان است (دین) و باعث ماندگاری یاد و نام انسان حتی بعد از مردن انسان میشود تأکید نموده است.
پینوشت:
1) به رسالههای عملیه در باب احکام ازدواج مراجعه شود.
2) مستدرک الوسایل، جلد 14، صفحه 154
3) تهذیب الاحکام (تحقیق خرسان)، جلد 7، صفحه 400
صمیمانههای من و بابام (6)
پسر: بابا! امروز معلم آیه 93 سوره نساء رو بهمون درس داد؛ وَ مَنْ یقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ (1): هرکس از روی عمد، مومنی را به قتل برساند، جزایش جهنم است.)
پدر: خوب. الان مشکل چیه؟
پسر: ما از کجا بفهمیم که مومن کیه که اون رو نکشیم؟
پدر: معلومه دیگه! ببین پسرم، عبدالوهاب میگه: ایمان یعنی تصدیق قلبی به همراه عمل! (2)
پسر: یعنی اگه یه نفر در قلبش ایمان باشه، ولی عمل مومنانه نداشته باشه، ما می تونیم اون رو به قتل برسونیم؟
پدر: آفرین! درست فهمیدی. برای همین خون این شیعه های مشرک، مباحه! به زبون خیلی ادعای مسلمونی می کنن، ولی مثلا به جای درخواست از خدا، به یه قبر سنگی متوسل می شن! بعد می گن چرا بهشون می گیم مشرک.
پسر: ولی من یه آیه خوندم که خداوند فرمودن: وَ لَاتَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَىٰ إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا (3): به کسی که اظهار مسلمانی می کند، نگویید مومن نیستی.
پدر: بچه هزاربار نگفتم وقتی دارم فوتبال می بینم اینقدر با من حرف نزن.
پینوشت:
1) نساء، آیه 93
2) وارونگی، علیزاده موسوی، صفحه 95
3) نساء، آیه 94
هدايت و ارشاد
«يهدى الى الرشد فامنّا به»[2] «قرآن به خير و صلاح هدايت میکند، بنابراين به آن ايمان آورديم.»
پیامها:
1- به سخنى گوش دهيم كه ما را به رشد رساند. سَمِعْنا قُرْآناً ... يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ
2- رشد واقعى انسان، رشد معنوى است. «يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ»
3- وسيله رشد داشتن، كافى نيست، رشد كردن مهم است. «قُرْآناً عَجَباً يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ»
4- نشانه رشد، ايمان و اخلاص است. «يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَ لَنْ نُشْرِكَ»
5- اگر آمادگى باشد، با شنيدن چند آيه قرآن، انسان هم حقيقت را میفهمد، هم ديگران را دعوت میکند و هم موضعگیری قاطع در برابر انحرافات میکند. سَمِعْنا ... يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَ لَنْ نُشْرِكَ بِرَبِّنا أَحَداً[3]
پینوشت:
[1] محسن قرائتی، قرآن و تبليغ، ص: 26.
[2] سوره جن/آیه 2.
[3] محسن قرائتی، تفسير نور (10 جلدى)، ج10، ص: 2444.
جايگاه ورزش در قرآن
ورزش در قرآن چه جايگاهي دارد؟
برخلاف تصور مردم اسلام به ورزش و تحرك ارزش زيادي قائل است و از خمودگي و سستي و تنپروری نكوهش نموده است.(1) و توصیههای فراواني به اين امر نموده است. پيامبر صلیالله علیه وآله و سلم فرمودند: جسم تو بر تو حقي دارد (كه به او برسي و شرایط سلامتي او را فراهمسازی)(2) و جالب اينجاست كه اين حق را در کنار حق خانواده ذکر کرده است كه اشاره به عدم رهبانيت در اسلام و پرهیز نکردن از نيرومندي جسماني دارد. در قرآن نيز بهسلامتی و نيرومندي كه زاييده ورزش و تحرك است؛ اشاره جدي شده است. وقتي طالوت بهعنوان فرمانروا معرفي میشود يكي از شاخصههای برجسته او را قدرت جسماني فوقالعاده او بيان میکند.(3) در این آيه قدرت جسمي بهعنوان يك فضيلت و مايه برتري ذکرشده است. در مورد حضرت داود نيز اشاره به كشته شدن جالوت توسط او دارد.(4) طبق روايات داود علیهالسلام چنان قوي و نيرومند بوده گوسفندش را از دهان شير بيرون میکشیده است.(5) در مورد برادران يوسف ع نيز نيرو و توان جسماني زياد در قرآن (از طرف خودشان) مطرحشده است.(6) در مورد موسي ع در قرآن بهصراحت ذکرشده كه با يك ضربه دشمن قبطي را كشت.(7) و موسی علیهالسلام سطل چاهي آبي را كه ده نفر نيرومند، از چاه با آن آب میکشیدند؛ بهتنهایی از چاه بيرون كشيد.(8) و بالاخره در قرآن به همه مسلمان دستور آمادگي و فراهم نمودن قدرت و قوت در برابر دشمنان را داده است.(9)
از همه اين آيات نوراني بالصراحه و بالا شاره میفهمیم كه خداوند، عنايت ویژهای به مسئله نيرومندي و سلامت جسماني (در کنار پرورش روح و روان) نموده است.
پی نوشت:
1)وسائل الشيعه، ج 12، ص 39
2)بحار الأنوار، ج67، ص 128
3)بقره/247
4)بقره/251
5) تفسير الصاقی، ج1، ص 278
6)يوسف 14 و 17
7)قصص/15
8)قصص/24 و 26 و تفسیر جوامع الجامع ص 344
9)انفال/60