شب فرا رسیده است. مادری در انتظار دیدن کودکش امشب تا سحر خواب به چشمش نمی آید. نیمه های شب وضو می گیرد و رو به قبله دست به دعا و راز و نیاز به درگاه بی نیاز پروردگار عالمین بر می دارد.
محبوبش است راز و نیاز با خدا . دوست دارد آن چه از خوبی و حسن را که در بطن خود حمل می کند. بسیار از پدر در موردش شنیده است. چه از حال و چه از آینده اش. پدرش با داشتن او کوثر دار شد و ساعاتی دیگر او نیز سرور دار می شود، سروری از جوانان اهل بهشت. شب سرور و شادمانی است.
فاطمه(ص) چند روزی پدر را ندیده است چرا که وی به مسافرت رفته است، ولی احساس دلتنگی اش را با فرزندی که در وجودش می پروراند تسکین می دهد. او و علی (ع) برای دیدن سلاله ای از نسل رسول(ص) لحظه شماری می کنند. دیگر زمانش فرا رسیده است.
آری در پانزدهمین شب ماه مبارک رمضان دوسال پس از هجرت مسلمانان به مدینه، جهان چشم انتظار قدوم مبارکی است. او با تولدش به سخره می گیرد جهالت جهالی را که پدر بزرگش را ابتر خواندند. فرزندی از دختر متولد می شود نه فقط ادامه دهنده نسل یک انسان، بلکه ادامه دهنده راه صلحاء و شایستگان.
آن هم در جامعه بادیه نشین آن روز که برای دختر اصلا جایگاهی قائل نبودند، چه رسد به این که نسل و فرزند او را ادامه دهنده نسل پدر بدانند. پسری خوش رو و خوش خو شبیه ترین خلق به رسول خدا (ص)که همچون مرواریدی در صدف امامت و دریای نبوت می درخشد. همچون غنچه ای زیبا در بوستان زندگی علی (ع) و فاطمه (س) می شکفت. وقتی پدربزرگ از سفر باز می گردد، او را که در پارچه ای زرد پیچیده اند در آغوش می گیرد.
پارچه زرد را به کناری می افکند و کودک را در پارچه سفیدی می پیچد. از نام او جویا می شود و این گونه از علی(ع) پاسخ می شنود که در نامگذاری از شما پیشی نمی گیرم. در همین حین جبرئیل وحی می آورد از سوی پروردگار عالمیان که رسول الله پسر دار شده است او را به نام پسر هارون بنامید چرا که علی(ع) نزد تو همچون هارون است برای موسی (ع).
حضرت رسول(ص) رو به جبرئیل نام پسر هارون را جویا می شود. و این گونه پاسخ می شنود که نامش شبر است و حضرت از زبان خود می گوید که عربی است و جبرئیل معادل شبر در عربی یعنی حسن را پیشنهاد می دهد و این گونه رسول الله نوزاد را حسن می نامد.
سپس کنیه ابومحمد بر او نهادند تا او را از القاب ناخوشایند حفظ نماید. او را به مجتبی، سبط، زکی و سید ملقب نمودند که پس از پدر امام و هادی دوم شیعیان شود. امامی که در جوانمردی، عیاری و نیکوکاری زبانزد خاص و عام است. نور چشمی، روشنی دل و میوه قلب آقا رسول الله (ص) و در یک کلام در بین شیعیان معروف به کریم آل طه و کریم اهل بیت است.
منبع:
سیدمحمدرضا طباطبایی نسب، کریم آل طه(نکاتی پیرامون مقام و منزلت امام حسن مجتبی علیه السلام)، ج ۴، چاپ سوم، انتشارات موسسه فرهنگی تحقیقاتی نورالائمه(ع)، ۱۳۹۱.
تولیدگر محتوا : ص....خ
بارگذاری شده در : 1401/10/05
خوشگفتاری؛ لازمه امر تبلیغ
یک مبلغ موفق در گفتوگوهای خود با مخاطبین، به بهداشت روانی آنان توجه میکند و از گفتاری خوب و صمیمانه و از کلماتی دلنشین و مهرانگیز استفاده میکند. در این صورت میتواند مخاطبان خود را خود نماید تا بتواند روی آنها اثرگذار باشد.
و بهعکس استفاده از الفاظ زشت و تحقیرآمیز و سرکوفت زدن، موجب انزجار و نفرت مخاطبین از مبلغ، منبر، مسجد و حتی اصل دین میشود چون بد گفتاری نهتنها از یک مبلغ دین بلکه از یک مؤمن به دین بعید است.
امام حسن مجتبی (علیهالسلام) دراینباره میفرمایند:
مبلغ موفق علاوه بر اینکه باید آگاهیهای لازم را در مورد دین داشته باشد، هرروز باید کتابها، فیلمها، مطبوعات، سخنرانیهای خطبای معروف، فضای مجازی و حوادث مختلف را در حد توان خود مرور کند تا بتواند علاوه بر بهروزرسانی اطلاعات دینی، نسبت به تغییرات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و تکنولوژیکی محیط اطرافش اطلاع داشته باشد تا بتواند نیازسنجی کرده و متناسب با این تغییرات به تبلیغ دین بپردازد. مبلغ دینی از این طریق میتواند خطرات و هجومهایی که به نسل جدید روی میآورد را بشناسد و راههای مقابله با این تهدیدات را نیز بیاموزد.
امام حسن مجتبی (علیهالسلام) دراینباره میفرمایند:
آموختههای خود را به دیگران بیاموز و از دانش دیگران بهره بگیر؛ در این صورت دانش خویش را تقویت و تحکیم بخشیده و چیزهایی را که نمیدانی یاد گرفتهای.»[1]
درراه تبلیغ دین ممکن است مبلغ با انواع مشکلات و موانع روبرو گردد، مثل بیاحترامی و جسارت مردم، حسادت هم لباسی، همسر و فرزند ناموافق و ناسازگار، مشکلات اقتصادی، معیشتی و دهها نمونه دیگر که در اینگونه موارد سزاوار است که مبلغ با تأسی به معصومین (علیهمالسلام) با بردباری، حوصله، استقامت و پشتکار این موانع را تحمل نماید و در اینگونه موارد به خداوند متعال پناه ببرد و از وی کمک بگیرد،
چنانچه امام حسن مجتبی (علیهالسلام) توصیه میفرمایند:
«اِنَّ الْمُؤْمِنَ عَوَّاذٌ بِاللَّه؛ افراد باایمان در سختیها به خدا پناه میبرند.»[i] و همچنین برای اینکه تحمل سختیها برایش شیرین شود این را بداند که سختیها کلید پاداش هستند،
چنانچه امام حسن مجتبی (علیهالسلام) میفرمایند:
«الْمَصَائِبُ مَفَاتِیحُ الْأَجْرِ؛ مصیبتها و سختیها کلیدهای پاداش است.»[ii]
برای اینکه مبلغ در کارش موفقتر باشد و بتواند مردم را بهتر جذب کند، لازم است که همیشه، پاکیزه و آراسته باشد چراکه رعایت نظافت، پاکیزگی و آراستگی ظاهر، ناخواسته و فطرتاً، موجب جذب دیگران میشود.
مبلغی که به وضع ظاهری خویش رسیدگی میکند و لباس و پوشش مرتب و تمیزی دارد خود را در دل مردم دوستداشتنیتر میکند و این باعث میشود که از مبلغ حرفشنوی بهتری داشته باشند و قلوبشان برای دریافت پیامهای دین آمادهتر شود.
پوشیدن لباس تمیز زیبا و رسیدگی به وضع ظاهری مورد تأکید و سفارش معصومین (علیهمالسلام) است
حضرت امام حسن مجتبی (علیهالسلام) دراینباره میفرمایند: «ِ إِنَّ مِنْ أَخْلَاقِ الْمُؤْمِنِینَ ... تَجَمُّلًا فِی فَاقَةٍ؛
یکی از ویژگیهای مؤمنین این است که در عین فقر و نداری ظاهری زیبا دارند.»[1]
تجربه و تاریخ نشان داده است که آمار کسانی که به خاطر اخلاق زیبا و حلم مبلغ، به راه راست هدایت میشوند، بیشتر از کسانی است که با منطق و استدلال متحول شدهاند. ازاینرو اگر اخلاق زیبا چاشنی منطق و استدلال باشد تیر بهتر و دقیقتر به هدف خواهد خورد.
بعد از شهادت امام حسن (علیهالسلام) یکی از دشمنان آن حضرت را دیدند، که در تشییعجنازه حضرت بهشدت گریه میکند، امام حسین (علیهالسلام) از او پرسید: تو هنگامیکه برادرم زنده بود، هر چه در توان
داشتی او را اذیت میکردی والان آمدهای و گریه میکنی؟! او گفت: من باکسی دشمنی میکردم که صبورتر و حلیمتر از این کوهها بود.[i]
تبلیغ گفتاری مبلغین دین هرچقدر که مؤثر هم است، باید در عمل آنان نیز جلوهگر باشد. مطابقت رفتار با گفتار، ناخودآگاه مخاطبین را در مسیر هدایت و رشد قرار میدهد.
گر مرد عمل نیستی از گفته چه حاصل
در گفتن و بشنیدن تنها که اثر نیست
معصومین (علیهمالسلام) هم اهل عمل بودند و هم اهل گفتار، اهل عمل بودند نه ازاینجهت که گفتارشان تأثیرپذیر باشد بلکه ازاینجهت که وظیفه خود میدانستند که به دانستههایشان عمل کنند و تا عمل نمیکردند نمیگفتند.
امام حسن مجتبی (علیهالسلام) روزی به عدهای از فقرا رسید که روی زمین و در کنار سفرهای نشسته و مشغول خوردن تکههای نان خشک بودند. وقتیکه چشمشان به امام (علیهالسلام) افتاد، به احترامش بلند شدند و آن حضرت را بهصرف نان دعوت کردند.
حضرت درحالیکه میفرمود: خداوند متکبران را دوست ندارد. از مرکب خود پیاده شده و به همراه آنان مشغول تناول غذای ساده گردید و پس از صرف غذا، همه آن فقرا را به میهمانی در منزل خود دعوت کرد و خوراک و پوشاک فراوانی اهداء نمود.[1]
حضرت در این روایت و در طول تاریخ، بهطور عملی به همه مسلمانان درس تواضع، شیوه مبارزه با تکبر، سخاوت، همدردی با فقرا و مهماننوازی دادهاند.
نقش مشورت با مخاطبین در برقراری و تحکیم ارتباط با آنها
بههرحال مبلغ دینی در امور روزمره و غیرتخصصی خود به دیگران احتیاج پیدا میکند و این فرصتی است برای جذب و برقراری ارتباط باکسانی که علاقهای به حضور در مسجد و محضر مبلغ ندارند یا حضورشان بسیار کمرنگ است.
مشورت کردن با مردم، مخصوصاً کسانی که در موضوع خاصی مهارت دارند، علاوه بر اینکه نوعی از تضارب آراء و استفاده از عقل، تجربه و دانش دیگران است، موجب شخصیت دادن به مشاور و جلب محبت
وی است. مشورت در تقویت عزتنفس بهویژه در کودکان و نوجوانان تأثیر فوقالعادهای دارد. مشورت بهقدری مهم است که خداوند از پیامبرش میخواهد با مردم مشورت کند: «وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ؛ در کارها با آنها مشورت کن».[1]
امام حسن مجتبی (علیهالسلام) نیز در مورد مشورت میفرمایند:
«مَا تَشَاوَرَ قَوْمٌ إِلَّا هُدُوا إِلَی رُشْدِهِمْ؛ هیچ گروهی مشورت نکرد؛ مگر اینکه به این وسیله بهسوی رشد و کمال هدایت شدند.»[2]
اگر کسی خدمتی به مبلغ کرد، لازم است مبلغ این خدمت را وظیفه آن شخص نداند و به هر شکل ممکن و به زیبایی از وی تشکر کند.
چون اولاً تشکر نوعی تشویق و تحریص شخص به تکرار کار خیر است و ثانیاً اینکه عدم تشکر، نشانه نوعی از پستی و لئامت است، چون انسانها فطرتاً در قبال کارهای خوب و پسندیده انتظار تشکر و قدردانی دارند و اگر تشکر نشود،فرد نیکوکار، در باطن خویش فردی را که به وی نیکی کرده و تشکری از او ندیده، به پستی و لئامت متهم خواهد نمود و از او منزجر خواهد شد.و این صفت شکرگزاری را به این طریق میتوان عملاً به فرزندان و دانش آموزان آموخت.
امام حسن مجتبی (علیهالسلام) دراینباره میفرمایند:
«اللُّؤْمُ أَنْ لَا تَشْکرَ النِّعْمَةَ؛ فرومایگی آن است که در مقابل نعمت شکرگزاری نکنی.»[1]
یکی از کارآمدترین و مؤثرترین شیوههای تربیتی که میشود از آن در تبلیغ دین استفاده نمود تشویق است.
تشویق یعنی ایجاد شوق و رغبت در فرد، مبلغ با تأیید رفتار و گفتار مخاطب خود در او ایجاد شوق و رغبت کرده و موجب تکرار و مداومت آن عمل در از سوی او میگردد.
هدیه دادن، مشارکت دادن فرد در کار و فعالیتی که دیگران به آن راهی ندارند، لبخند رضایتآمیز، پاداش نقدی، تعریف و تمجید و تقدیر در جمع، از جلوههای تشویق به شمار میرود.
تشویق، محرکی قوی در تغییر مطلوب، رفتار و عقاید است و استعدادهای درخشان و نهفته انسان را ظاهر و شکوفا میسازد. معصومین (علیهمالسلام) بهکرات از این شیوه مطلوب در تبلیغ دین استفاده
میکردند. بهعنوانمثال یکی از کنیزهای امام حسن (علیهالسلام) شاخه گلی را به حضرت هدیه نمود، ایشان هم آن هدیه را باکمال میل پذیرفتند و در جواب آن هدیه او را آزاد کردند. انس بن مالک میگوید:
من بهعنوان اعتراض گفتم: در مقابل اهداء یک شاخه گل او را آزادی کردی؟! حضرت فرمودند: خداوند در قرآن به ما چنین یاد داده: إِذَا حُییتُمْ بِتَحِیةٍ فَحَیوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا؛[1] اگر کسی به شما تحیت گفت،
پاسخش را بهتر از آن بدهید. سپس فرمود: پاسخ بهتر همان آزاد کردن اوست.[2]
[2]. جلوههایی از نور قرآن، ص 27؛ به نقل از مناقب، ج 4، ص 18.
تولیدگر محتوا : علوی زاده
بارگذاری شده در : 1401/10/05
لزوم توجه به ورزش، بازی و نشاط در امر تبلیغ دین
شادیهای سالم، بازیها و حرکات شادیآفرین، مخاطبین و بهویژه کودکان و نوجوانان را پرتوان، فعال، بانشاط و کارآمد میسازد. ازاینرو مبلغ میتواند از هر وسیله مجاز و سالمی برای ادخال سرور و نشاط استفاده کند تا آنها را آماده دریافت معارف و پیامهای دین نماید.
حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) دراینباره میفرمایند:
«وَ مِنْ عَلَامَةِ أَحَدِهِمْ أَنْ تَرَی لَه... َ نَشَاطاً فِی هُدًی وَ اعْتِصَاماً فِی شَهْوَة؛ از علامات مؤمنین این است که در مسیر هدایت نشاط دارند و از شهوات خودداری میکنند.»[1]
و البته لازمه ادخال سرور و نشاط این است که خود مبلغ هم از آن برخوردار باشد:
ذات نایافته از هستیبخش - کی تواند که شود هستیبخش
و البته در ایجاد نشاط و شادمانی برای مخاطبین، از مرز و اعتدال نباید تجاوز نمود، از راههای غیرمجاز ناسالم، نباید استفاده کرد. از شوخیهای ناپسند، سبک و نابجا، بازیهای بدآموز، برنامههای غیراخلاقی،
استفاده از کلمات رکیک و زشت باید خودداری شود. در غیر این صورت مبلغ احترام و شکوه خود را از دست خواهد داد نتیجه تبلیغی مطلوبی از کارش نخواهد گرفت
امام حسن مجتبی (علیهالسلام) دراینباره میفرمایند:
«الْمِزَاحُ یأْکلُ الْهَیبَةَ وَ قَدْ أَکثَرَ مِنَ الْهَیبَةِ الصَّامِتُ؛ شوخیهای بیمورد و زننده، شکوه و عظمت و اقتدار شخص را از بین میبرد، درحالیکه انسان ساکت و کمحرف از هیبت و عظمت بالاتری برخوردار
علت صلح امام حسن (ع) با معاویه. بی بصیرتی بعضی از خواص و عدم حمایت مردم و سستی آنها در جنگ با معاویه و تطمیع برخی از فرماندهان توسط معاویه از مهمترین دلایل صلح امام حسن(ع) با معاویه بود. یعنی حتی امام معصوم هم برای پیشبرد اهداف الهی نیاز به همراهی مردم دارد. اگر مردم خودشان را از حمایت امام محروم کنند و انتخاب اشتباه داشته باشند اول از همه خودشان متضرر می شوند و با عدم حمایت از امام حسن(ع) سالها گرفتار حکام ظالم بنی امیه شدند. عدم حمایت از افراد صالح و انتخاب اشتباه مخصوص آن زمان نیست، در این زمان هم به عینه دیده ایم که انتخاب اشتباه مردم باعث تحمیل برجامها و قرارداد هایی شده که نه تنها فایده ایی برای مردم نداشته که دودش هم به چشم خود مردم رفته است. اگر از تاریخ عبرت نگیریم، تاریخ تکرار خواهد شد.