تحفه هند
(گزیده خاطرات سفر به هندوستان - شهریور 97)
معبد آکشاردهام
معبد آکشاردهام یکی از مشهورترین معابد هندوها در دهلی است که هر ساله جمعیت زیادی از گردشگران و به خصوص گردشگران خارجی را به خود جذب میکند. این معبد، آخرین مکانی بود که بنا داشتیم قبل از محرّم از آن بازدید کنیم. مثل همیشه با ریکشا به سوی آنجا راهی شدیم. متاسفانه اجازه نداشتیم موبایل و دوربین با خودمان ببریم. بنابراین در صف ایستادیم تا تحویل دهیم. چند صف به موازات هم تشکیل شده بود و همه هم طولانی و شلوغ. صف کناری ما چند گردشگر اروپایی بودند که بعدا فهمیدم پرتغالیاند. یکی از آن ها که از بقیه اعتماد به نفس بیشتری داشت، سر صحبت را در جمع به دست گرفته بود و شوخی و بذلهگویی می کرد. ناگهان در یک آن و جلوی جمع، همسرش را بوسید!! از این کارها در طول این 21 روزی که هند بودم، مطلقا از هندیها ندیدم. انصافا زنان هندی در مجموع عفیف و باحیا هستند و پوشششان هم معمولا مناسب است. با وجود آن که هوای هند، به شدت شرجی و آزار دهنده است، لباسهای پوشیده به تن میکنند. اندک بیحیاییهای محیطهای عمومی را گردشگران اروپایی انجام میدهند.
بالاخره نوبت ما شد و گوشیها و کفشها را تحویل دادیم و وارد شدیم. در این جا هم مانند بقیه معابد، باید کفشها را در میآوردیم. تابلوهایی زیبا بر روی دیوارها نصب شده بود که توجه هر بینندهای را جلب میکرد و بتهایی زیباتر که هندوها آن ها را میپرستیدند. در کنار بت بزرگشان، مراسم عبادی برپا بود. مردم حاضر، خال قرمز میان دو ابرویشان گذاشته بودند – گذاشتن خال قرمز میان دو ابرو، نماد هندوهاست و ظاهرا آن را نشانه برکت میدانند - و همنوا با خواننده، دست میزدند. ما هم به میان جمعیت رفتیم و شروع کردیم به دست زدن. بچه ها، مسخرهبازی را آغاز کردند. مجلس که گرم شد، یکی میگفت: «ماشالا» و آن یکی فریاد می زد: «رحمت خدا به این نالهها». از گوشه دیگری صدای «ایشالا بلا نبینی» بلند میشد. ناگهان یکی از دوستان گفت: «با ذکر صلوات یک قدم بیایید جلو، مردم دم در تو سرما وایسادن» اینجا بود که احساس کردم ماندن به صلاح نیست و بچه ها واقعا حضور در هیات فاطمیون قم را توهم زدهاند! بنابراین سریعا محل را ترک کردم.
بازدید از آکشاردهام در آن عصر تابستانی گرم، تشنهمان کرده بود. با رفقا تصمیم گرفتیم آبمیوه بگیریم. احمد و مهدی 8 آب پرتغال خنک که محصول شرکت کوکا کولا بود، خریدند. بچهها همه خوردند و جگرشان حال آمد. میدانستم اگر بفهمند سازنده آبمیوه کدام شرکت است، نمیخورند بنابراین سکوت کردم. تصمیم گرفتیم فاز دوم آبمیوهخوری را کلید بزنیم. احمد این بار، 8 آب لیموی کوکا گرفت که کیفیت اولی را نداشت. بچه ها هم ضد حال زدند و به خاطر شرکت سازنده و انتساب احتمالیاش به اسرائیل، ننوشیدند. کلا این اختلاف رفتار سیاسی گاهی در سفر تنوع به وجود میآورَد و گاهی ناهماهنگی؛ بسته به میزان اختلاف دارد. هوا کمکم داشت تاریک میشد که تصمیم گرفتیم به خانه برگردیم. موقع خروج، باران شدیدی شروع به باریدن کرد. بارانهای هند، معمولا شدید و کوبندهاند و چند دقیقهای فعالیتها را زمینگیر میکنند. به ناچار صبر کردیم تا تمام شود و نهایتا با یک ون به منزل بازگشتیم.