تحفه هند
(گزیده خاطرات سفر به هندوستان - شهریور 97)
خانه فرهنگ ایران - 1
با آغاز ماه محرم، مدرسه خالی شده بود. طلاب هندی همه برای تبلیغ به شهرهای خودشان رفتند و کلید مدرسه را به ما سپردند. بنا شد شبهای محرم را برای شرکت در مراسم عزاداری به خانه فرهنگ ایران یا همان (Iran culture house) برویم؛ نهادی که زیر نظر سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی فعالیت میکند. مثل همیشه با ریکشا به سمت مقصد راهی شدیم. حیاط خانه فرهنگ، بسیار بزرگ، زیبا، پردرخت و البته تمیز بود. به گونهای که نظافت محیط، ما را به یاد ایران انداخت. شب اول، مراسم خلوت بود. در میان جمعیت، برادران افغانی مهاجر هم زیاد به چشم میآمدند. سخنران، روحانیای از تهران بود که نه موضوع بحث و نه فن خطابهاش را اصلا نپسندیدم. به نظرم فرصتی که در اختیار او بود را میشد به شکلهای بسیار بهتری استفاده کرد. بعدا از منبع موثقی شنیدم هزینه بلیط او و مداح مراسم روی هم رفته 24 میلیون تومان برای بیت المال آب خورده است! بچه ها به شوخی میگفتند اگر این پول را میان ما 8 نفر تقسیم میکردند، هم هزینه ی روپیه آزادی که خریدیم جبران میشد - تقریبا هرکس 3 میلیون تومان، روپیه خریده بود - و هم سخنرانی و مداحی بهتر و موثرتری ارائه میدادیم. با یک حساب سرانگشتی به این نتیجه رسیدم که مجموع بلیط و اقامت و پاکت این دو بزگوار، حداقل 50 میلیون تومان هزینه برداشته است. پولهای بیحساب و کتابی که مثل آب خوردن هزینه میشود اما موقع ضرورت و خرجهای معقول که میرسد، همه سازمانها، ندای گدایی سر میدهند. آقای مقیسه هم دل پری داشت از سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی. کمی که اصرار کردم در راه برگشت، ماجرای دلخوریاش را برایم تعریف کرد: «وقتی برای مصاحبه تبلیغ بین الملل به این سازمان رفته بودم، روحانی مصاحبهگیرنده از من خواست به زبان انگلیسی درباره حضرت معصومه (ع) سخنرانی کنم. بدون وقفه 15 دقیقه صحبت کردم؛ به گونهای که تشویق و تحسین او را برانگیخت. ولی در مصاحبه مردود شدم اما مدتی بعد دیدم یکی از شاگردان سابقم که هیچ از زبان نمیداند، دائما به این کشور و آن کشور دعوت میشود» حرف هایش برایم کاملا باورپذیر بود. چرا که در این مراسم هم دیدم روحانی مدعوّ، کمترین تسلطی به هیچ زبانی ندارد ولی از خاطراتی که در اثناء خطابه میگفت، معلوم بود به کشورهای گوناگونی برای تبلیغ سفر کرده است! وقتی از رانتخواری سیاسیون ناله میکنیم، باز قابل فهم است اما آدم نمیداند درد پارتیبازی و فامیلسالاری در مراکز تبلیغی را به کجا ببرد؟ بگذریم ...