تحفه هند
(گزیده خاطرات سفر به هندوستان - شهریور 97)
گپ و گفتی با طلاب
در معبد آزادانه قدم میزدیم که دخترک خواهش کرد یک گوشه بنشینیم. ما هم بیاطلاع از همه جا، دقیقا پشت به شخصی که به ظاهر مشغول تلاوت بود و رو به آن استاد اخلاق! نشستیم. خواهش کرد جایمان را عوض کنیم تا خدایی ناکرده به کتاب مقدس بیاحترامی نشود! تصمیم گرفتیم در گوشهای بنشینیم تا حاشیهای پیش نیاید. یکی از بچهها فاز مسخره بازیاش گل کرد و زیر لب شروع کرد به زمزمه دعای فرج و آن یکی هم زیارت عاشورا میخواند. ترسیدم کار به ابو حمزه ثمالی و روضه بعدش بکشد. بنابراین خواهش کردم معبد را ترک کنیم.
...
بعد از نماز مغرب و عشاء در مدرسه، وقتی دیدم طلبهها مباحثه زبان فارسی دارند به میانشان رفتم تا با هم گفتگو کنیم. دو ماه بود طلبه شده بودند ولی زبان فارسی را عموما خوب صحبت میکردند. شروع کردیم به گپ و گفت. من از هند میپرسیدم و آنها جواب میگفتند و آن ها از ایران میپرسیدند و من جواب میدادم. یکیشان پرسید: «آقا! من شنیدهام در قم یک عالم دینی هست که میتواند مردهها را زنده کند؟» یک لحظه آمدم بگویم زندهها را نکشند، احیای اموات پیشکش! اما سریع خودم را جمع و جور کردم و این شوخی شیطانی را مناسب این محفل ندانستم. جواب دادم: «من فقط یک نفر را میشناسم که توانسته این کار را انجام دهد» با اشتیاق پرسید: «کی؟» گفتم: «عیسی بن مریم!» همه خندیدند و بعد از آن کمی درباره این خرافات و جعلیاتی که به نام دین منتشر میشود صحبت و به تعبیر دقیقتر روشنگری کردم. از شهر و محل زندگیشان سوال کردم. اهل جاهای مختلف بودند اما بیشترشان در شهرهای کمتر توسعه یافته و مذهبی زندگی میکردند. فقط یکیشان اهل بمبئی بود؛ مهندسزادهای که لباس و تیپ متفاوتی از بقیه داشت. از او پرسیدم وقتی تبلیغ میروید، روی منبر به مردم چه میگویید؟ گفت: «خیبر- خندق!» دوباره سوالم را تکرار کردم و دوباره نام همین دو غَزوه (1) پیامبر را تکرار کرد و بقیه هم فقط میخندیدند. برایم توضیح دادند که مردم در اینجا بیشتر مشتاق شنیدن این قبیل مطالباند. تلاش کردم قانع شان کنم مطالب عمیقتری برای مردم انتخاب کنند. (توصیهای که بعد از آشنایی بیشتر با مردم هند، به ناکارآمدیاش پی بردم!). در مجموع بچههای خوب و پاکی بودند و تصمیم گرفتم در این چند روزی که با هم هستیم، کمی بیشتر با آنها صحبت کنم و ارتباط بگیرم.
1. در اصطلاح تاریخ اسلام به جنگهایی که پیامبر در آنها حضور داشته است «غزوه» میگویند.