مرســـــــلون

بانک محتوای مذهبی مرسلون
MORSALUN.IR

خانه مطالب خاطرات تبلیغی به هند ؛ آغاز بیماری قسمت دوم
امتیاز کاربران 5.0

تولیدگر متن

علی بهاری هستم. از تاریخ 25 اردیبهشت 1394 کنشگری رو شروع کردم و همواره سعی کردم بهترین باشم. در این مسیر آموزش های لازم را پیگیری و از اساتید و مشاوران در تولید محتوا استفاده می کنم. من در نقش تولیدگر با قالب های تولیدگر متن تولید محتوا می کنم.
من در مرسلون تعداد 520 مطلب دارم که خوشحال میشم شما هم ذیل مطالبم نظر بنویسید و امتیاز بدید تا بتونم قوی تر کار کنم.


محیط انتشار
مخاطب
0 0
خاطرات تبلیغی به هند ؛ آغاز بیماری قسمت دوم

با 0 نقد و بررسی | 0 نظر | 0 دانلود | ارسال شده در تاریخ دوشنبه, 05 دی 01

تحفه هند
(گزیده خاطرات سفر به هندوستان - شهریور 97)
آغاز بیماری - 2

در ایران، مطب معمولا یعنی یک طبقه از ساختمان که چند اتاق دارد و یک منشی که ورود و خروج‌ها را کنترل می‌کند. چند صندلی تمیز وجود دارد تا مریض‌ها نوبتی روی آن بنشینند و کف زمین و دیوارها معمولا تمیز و بهداشتی است. اینجا اما قضیه فرق می‌کرد. یک اتاق کوچک رنگ و رو رفته بود با یک میز چرک و قدیمی – احتمالا برای دوران رنسانس -  که یک مرد با لباس سفید پشتش نشسته و مریض را در حضور سایر بیماران معاینه می‌کرد. حالا مشکل ما سرماخوردگی بود و عمومی بودن فرآیند معاینه، مشکلی ایجاد نمی‌کرد اما نمی‌دانم اگر کسی برای همروئید، اختلالات پروستات، مجاری ادراری، تست سرطان سینه، مشکلات اورولوژیکی یا کیست تخمدان مراجعه کند، چگونه معاینه می‌شود؟

به هر حال نشستیم تا نوبت‌مان بشود. یک کودک 7 ساله را معاینه و توضیحات لازم را به مادرش ارائه کرد. سپس به من اشاره کرد تا روی صندلی مریض که فقط یک متر آن طرف تر بود، بنشینم. مشکل را پرسید. برایش توضیح دادم. خدا را شکر انگلیسی می‌فهمید اما وقتی تکلم به انگلیسی را آغاز کرد، ترجیح دادم ادامه مکالمه را به فارسی انجام دهم تا از ظرفیت مترجمان اردو زبان همراه، استفاده کنیم.

سید محمد – طلبه بمبئی الاصل و صاحب نظریه خیبر، خندق که قبلا شرحش گذشت – بیماری‌ام را برایش ترجمه کرد. دکتر برای معاینه، تب‌سنج را برداشت تا داخل دهانم بگذارد؛ همان وسیله‌ای که روزانه احتمالا داخل دهان صد نفر می‌گذاشت. وقتی نیت شومش را فهمیدم، با نگاه متعجب به او و بعد استاد پاک‌نژاد خیره شدم. رِی اَکشِن من به کثافت‌کاری این دکترنما، پاک‌نژاد را به خنده انداخت. اول لبخند بود و بعد قهقهه و آخر کار هم با دست جلوی دهانش را گرفته بود تا بیش از این توجه‌ها را به خودش جلب نکند. از یک سو، به واکنش من که احتمالا او را به یاد نگاه‌های داخل دوربین سیامک انصاری انداخته بود، می‌خندید و از سوی دیگر، این حجم از کثافت کاری را آن هم در مطب یک پزشک باور نمی‌کرد. در دو راهی سختی قرار گرفته بودم: اگر مانع معاینه می‌شدم، امکان درمان نبود و اگر معاینه را قبول می‌کردم، باید اجازه ورود میله‌ای آکنده از عفونت را به دهانم می‌دادم. در مجموع، به این جمع‌بندی رسیدم: «با توجه به این که با یک دستمال و مواد مخصوص، ضد عفونی‌اش می‌کند و بقیه عفونت‌ها هم با قرص‌هایی که تجویز می‌کند، برطرف می‌شود بهتر است معاینه را نیمه‌تمام نگذارم»

نظرات 0 نظر

شما هم نظری بدهید
پرونده های ویژه نقد و بررسی آثار شبکه تولیدگران
تمامی حقوق برای تیم مرسلون محفوظ است | 1400 - 2021 ارتباط با ما