رسول خدا،عایشه را از رفتن به جنگ جمل نهی کرده بود! از طرف دیگر روایات متعدد و صحیح السندى وجود دارد که رسول خدا صلى الله علیه وآله، عائشه را از رفتن به جنگ جمل منع کرده است، این روایت به صورت متواتر در کتابهاى اهل سنت نقل شده است که ما فقط به دو روایت اشاره مىکنیم: 37771 حدثنا أبو أُسَامَةَ قال حدثنا إسْمَاعِیلُ عن قَیْسٍ قال لَمَّا بَلَغَتْ عَائِشَةُ بَعْضَ مِیَاهِ بَنِی عَامِرٍ لَیْلاً نَبَحَتْ الْکَِلاَبُ علیها فقالت أَیُّ مَاءٍ هذا قَالَوا مَاءُ الْحَوْأَبِ فَوَقَفَتْ فقالت ما أَظُنُّنِی إَلاَ رَاجِعَةً فقال لها طَلْحَةُ وَالزُّبَیْرُ مَهْلاً رَحِمَک اللَّهُ بَلْ تَقْدُمِینَ فَیَرَاک الْمُسْلِمُونَ فَیُصْلِحُ اللَّهُ ذَاتَ بَیْنِهِمْ قالت ما أَظُنُّنِی إَلاَ رَاجِعَةً إنِّی سَمِعْت رَسُولَ اللهِ صلى الله علیه وسلم قال لنا ذَاتَ یَوْمٍ کَیْفَ بِإِحْدَاکُنَّ تَنْبَحُ علیها کَِلاَبُ الْحَوْأَبِ.1 از قیس بن حازم نقل شده است که وقتى عائشه در هنگام شب به چاههاى بنى عامر رسید، سگها بر او پارس کردند؛ سؤال کرد: این چه آبى است؟ گفتند: آب منطقه حوأب. پس عائشه ایستاد و گفت: من چارهاى جز بازگشت ندارم، طلحه و زبیر به او گفتند: صبر کنید، خدا شما را رحمت کند، شما آمدهاى تا خداوند به وسیله شما میان مسلمانان اصلاح نماید. عائشه گفت: من باید برگردم؛ چرا که از رسول خدا صلى الله علیه وآله شنیدم که روزى به همسرانش فرمود: چگونه خواهید بود که سگان منطقه حوأب بر یکى از شما پارس کند؟! و شمس الدین ذهبى در کتاب تاریخ الإسلام مىنویسد: وَکِیعٌ، عَنْ عِصَامِ بْنِ قُدَامَةَ، وَهُوَ ثِقَةٌ، عَنْ عِکْرِمَةَ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): " أَیَّتُکُنَّ صَاحِبَةُ الْجَمَلِ الأَدْبَبِ، یُقْتَلُ حَوَالَیْهَا قَتْلَى کَثِیرُونَ، وَتَنْجُو بَعْدَ مَا کَادَتْ".2 رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به همسرانش فرمود: کدامیک از شما بر شتر پر مو مىنشیند و گرداگردش مردم بسیارى کشته مىشوند و خودش نجات مىیابد؟ با وجود این روایات، آیا بازهم بهانهاى باقى مىماند که کسى ادعا کند هدف عائشه خیرخواهى و اصلاح بین امت بوده است؟!
1.إبن أبی شیبة الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، ج7، ص536،مکتبة الرشد 2.الذهبی تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج3، ص490، دار الکتاب العربی