معنای توحید و مراتب آن مقدمه
پـس از اثـبـات وجـود خـدا، از مـهـم تـريـن مـسـائل شـنـاخت خدا و صفات او، درك توحيد و يگانگى ذات پاك او و تنزيه و تقديس اش از هرگونه شـرك است ، توحيد زيربناى تعليمات همه اديان آسمانى ، به ويژه اسلام ، بوده و سرچشمه ، تـمـام صـفـات خـداسـت . هـيـچ يـك از صـفـات خـدا بـدون تـوجـه بـه اصل توحيد به خوبى قابل درك نيست ؛ زيرا يگانگى خداوند از نامحدود بودن او سرچشمه مى گـيـرد و ايـن وجـود بى انتهاست كه جامع كمالات و خالى از هر عيب و نقص مى باشد، اگر او را به طور حقيقى بشناسيم ، همه صفاتش را شناخته ايم .(1)
مسئله توحيد و شرك از عقايد گرفته تا اعمال و از نيّات تا اخلاق ، و از فرد تا جامعه ، همه را تحت تاءثير عميق خود قرار مـى دهـد. از ايـن رو، اسـلام نـسـبـت بـه آن اهـمـيـت خـاص قـايـل شـده و توحيد را پايه اصلى خداشناسى و مايه حيات واقعى انسان معرفى كرده و شرك را گناهى نابخشودنى دانسته است معناى توحيد توحید در لغت : (تـوحـيـد) يـعـنى ، يگانه دانستن خدا و اعتقاد به اينكه او واحد است . (واحد) از مادّه (وحدت ) بـوده و در اصـل ، به معناى چيزى است كه هيچ جزئى ندارد، سپس توسعه يافته (وَحَد) بوده (از مـاده وحـدت ) كـه واو آن بـه هـمـزه تـبـديـل شـده اسـت، بـه هـمـيـن دليـل ، عـده اى (واحـد) و (احـد) را داراى يـك مـعـنـا مى دانند، در بعضى روايات نيز به وحدت معناى اين دو كلمه اشاره شده است(1) توحید در اصطلاح : توحید عبارت است از اعتقاد به آن که خداوندِ عالَم: یگانهایست که ترکیب از اجزاء و صفات در او راه ندارد، زیرا وجود هر مرکّبی محتاج به اجزا و ترکیب کننده آن اجزاست و وجودِ محتاج، محال است بخشنده وجود به خود و به غیر باشد و در خداوندی و صفات هم شریک ندارد.(2) مراتب توحيد دانشمندان علم عقايد، (توحيد) را در چهار مرتبه خلاصه كرده اند: 1 ـ توحيد ذاتى ؛ 2 ـ توحيد صفاتى ؛ 3 ـ توحيد افعالى ؛ 4 ـ توحيد عبادى . اکنون بـه شـرح و تـفـصـيـل هـر يـك از ايـن مراحل مى پردازيم : 1 توحيد ذاتى : الف ـ يـكـى از مـعـانـى تـوحـيـد ذاتـى ايـن اسـت كـه خداوند، يگانه و بى همتاست و هيچ شبيه ، مثل و مانندى ندارد؛ داراى وحدتى از نوع (وحدت حقّه حقيقيّه ) است . بدين معنا، ذات خداوند حقيقتى اسـت عـيـنـى كـه هـيـچ گـونه تعدّد و كثرتى در او راه ندارد و نمى توان فرد ديگرى براى او تـصـور كـرد او يـكـى اسـت كـه دو نـدارد. بـنـابـرايـن ، نمى توان خدا را با (توحيد عددى ) توصيف نمود؛ زيرا واحد عددى يا شخصى به معناى فردى از يك مفهوم كلّى است كه بتوان فرد ديـگـرى بـراى آن در خـارج و يـا ذهـن فـرض كـرد ب ـ يـكـى ديگر از معانى توحيد ذاتى آن است كه ذات خداوند بسيط بوده و از هرنوع تركيب از اجزاى خارجى و عقلى پيراسته مى باشد. 2 توحيد صفاتى : يكى ديگراز درجات و مراتب توحيد، (توحيدصفاتى ) است، توحيد صفاتى يعنى ، اعتقاد به ايـن كـه صفات خداوند عين ذات او و عين يكديگرند. و همان گونه كه ذات او ازلى و ابدى است ، صفات ذاتى او همچون علم و قدرت نيز ازلى و ابدى مى باشد و اين چنين نيست كه اين صفات ، زايـد بـر ذاتـش بـوده و جـنـبـه عـارض و مـعـروض داشته باشد، بلكه عين ذات اوست، به طور مثال ، اگر مى گوييم خدا عالم است ، به اين معنا نيست كه علم خدا بر ذاتش عارض شده ، بلكه بـه اين معناست كه خدا عين علم است ، اما درباره موجودى مانند انسان ، صفات علم و قدرت ، خارج از ذات و حقيقت وجود او مى باشد؛ زيرا در زمانى فاقد اين صفات و در زمانى ديگر واجد آنها مى شود. از سوى ديگر، صفات خدا نيز از يكديگر جدا نبوده ، بلكه هر يك از صفات او عين ديگرى اسـت ؛ يـعـنـى ، حـقـيـقـت عـلم او غير از قدرتش نيست ، بلكه سراسر وجود او علم و قدرت و ديگر صـفـات ذاتـى او مـى بـاشـد و تـمـام صفات او عين يكديگرند. 3 توحيد افعالى : يـكـى ديـگـر از مـراتـب تـوحـيـد، (تـوحـيـد افـعـالى ) اسـت ، يـعـنـى ، سـراسـر جـهـان فعل خداست و تمام كارها، حركت ها، تاءثير و تاءثّرها به ذات پاك او منتهى مى شود و تمامى مـخـلوقـات الهـى در كـارهـاى خـودشـان بـه ذات الهـى نـيازمند مى باشند و تأثيرهايى كه در يـكـديـگـر دارنـد بـه اذن خـدا و در سـايـه نـيـرويـى اسـت كـه خـداى متعال به آنها عطا فرموده و مى فرمايد: امـا ذات خـداوند تنها كسى است كه مستقل و بدون نياز به هيچ كس و هيچ چيز در همه جا و به همه چـيـز تـاءثـيـر مـى بـخـشـد و اگر كارى به وسيله اسباب انجام مى گيرد. نيز آفريدگار آن خـداسـت ، او هـمـچـنـانـكـه در ذات خـود شـريـك نـدارد، در فـاعـليـت نـيـز كـه شامل خالقيّت ، ربوبيت ، مالكيت و حاكميت تكوينى است ، شريك ندارد قرآن كريم مى فرمايد: اقسام توحيد افعالی الف : توحيد در خالقيّت تـوحـيـد در خـالقـيـّت بـديـن مـعناست كه تنها آفريدگار هستى كه همه موجودات را زيور هستى پوشانده و بدون طرح و تجربه قبلى ، عالم را ابداع نموده و در اين كار هيچ شريك و همتايى نـداشـتـه و نـدارد، ذات اقـدس خـداونـد اسـت ؛ زيـرا وقـتـى تـنـهـا مـوجـود واجـب و بى نياز، ذات لايـزال خـداوند است و غير او همه ممكن الوجود و نيازمندند، طبيعى است كه خالقيّت منحصر به او باشد، پس توحيد در خالقيّت نتيجه منطقى توحيد در وجوب وجود است . ب : توحيد در ربوبيت (ربّ) به معناى پروردگار و از اوصاف خداوند است ، قرآن در آيات بسيارى از خدا به عنوان (ربـّالعـالمين ) ياد كرده و اين نشانگر عنايت خاص قرآن نسبت به مساءله (توحيد در ربوبيت ) اسـت . بـيشترين طرفداران شرك كسانى بودند كه توحيد در خالقيّت را پذيرفته بودند، ولى در مـسـاءله تـدبـيـر جـهـان ، مـوجـودات ديـگـرى را همتاى خدا قرار داده ، گرفتار شرك در ربوبيت بودند، بـراسـاس منطق اسلام ، موحّد كسى است كه علاوه بر اعتقاد به يگانگى آفريدگار هستى ، به (تـوحـيـد در ربـوبـيـت ) نـيـز مـعـتـقـد بـاشـد كـه شـامـل دو بـخـش ذيل است ربوبيت تكوينى : يـعـنـى ، تـدبير و اداره جهان آفرينش تنها در دست خدا بوده و مدبر، مربّى و نظام بخش هستى تـنـهـا ذات پـاك اوسـت و در ايـن جـهـت ، هـيچ موجودى بدون اذن و اراده او نقشى در تدبير جهان و استقلال در تاءثير ندارد ربوبيت تشريعى : انـسـان مـوجـودى اجـتـمـاعـى اسـت و بـراى اداره امـور خـود نـيـاز بـه قـانـون دارد. جـعل قانون جزئى از تدبير است و تنها اختصاص به خدا دارد؛ زيرا تنها اوست كه به تمامى مـصـالح و مفاسد بندگان خود آگاه است ، ازاين رو، پذيرش و اعتقاد به هر نوع قانون گذارى از نـاحـيـه غـير خدا موجب انحراف از (توحيد ربوبى ) و گرفتار شدن به كفر و شرك است 4 توحید عبادی : توحيد در الوهيت : يـكـى ديـگـر از مـراتـب تـوحـيـد، تـوحـيـد در الوهـيت است ؛ يعنى ، جز (اللّه ) كسى را سزاوار پـرسـتـش نـدانـسـتـن ؛ زيـرا (اله ) بـه مـعـنـاى مـعـبـود و كـسى است كه شايسته عبادت و اطاعت بـاشـد و ثـابـت شـده كـه هـسـتـى مـا و هـمـه عـالم از اوسـت و هـيـچ موجودى در جهان ، اسـتـقلال در تأثير ندارد و تدبير همه امور به دست او و حق فرمان دادن و قانون وضع كردن نـيـز مـنـحـصر به اوست . پس كسى جز او شايسته پرستش نيست، اين مطلب مفهوم شعار بلند و پرمحتواى (لا اِلهَ اِلاّ اللّهُ) است .توحيد در عبادت بـا تـوجـه بـه ايـنـكـه مـقـام الوهـيـت و سـزاوار پـرسـتـش بـودن تـنـهـا مـخـتـص خـداونـد متعال است ، انسان نيز در مقام عبادت ، بايد تنها به پرستش او بپردازد و در برابر غير او سر تـسـليـم فـرود نـيـاورد و جـز در پـيـشـگـاه او سـجـده نـكـنـد؛ زيـرا او كـمـال مطلقى است كه از هر عيب و نقصى پيراسته بوده ، داراى بزرگى و عظمت ، سرچشمه هر قـدرت ، بـخشنده هر نعمت ، آفريننده تمام خلقت و آگاه به همه مصلحت ها مى باشد، پس تنها او سزاوار پرستش است و بس توحيد در اطاعت : بـا پذيرش توحيد و اعتقاد به مراحل قبلى ، از ديدگاه انسان موحّد، تنها كسى كه شايستگى و لزوم اطـاعـت دارد، خـداونـد است ؛ زيرا او يگانه خالق ، مالك و حاكم بر جهان و انسان است و هر كـس هـر چـه دارد از او بـوده و هـمگان نيازمند او مى باشند. پس او تنها فرماندهى است كه بايد اطاعت شود و بايد فقط براى كسب رضاى او و امتثال دستوراتش تلاش نمود البـتـه آن چـه تـا كـنـون در زمـيـنـه تـوحـيـد در اطاعت بيان شده ، نه تنها منافاتى با اطاعت از دسـتـورات پـيـامـبـر(ص ) و امامان معصوم (ع ) و جانشينان بر حق آنان ندارد، بلكه اين اطاعت عين اطـاعـت از خـداست ؛ زيرا آنان تبيين كننده و تفسيركننده احكام الهى و مجرى فرمان هاى خداوند مى بـاشـنـد و او خـود حـق حـكـومـت و لزوم اطـاعـت را بـراى پـيـامـبران و امامان (ع ) و برخى ديگر از بندگان صالح خود قرار داده است .(3)
منابع 1 : توحید از دیدگاه قران و روایات/ص 1 2 : آشنایی با اصول دین / اصول دین/ توحید 3 :توحید از دیدگاه قرآن و روایات/ص2-14
===============================================
برای مشاهده ی مطلب مرتبط
اثبات توحید خداوند