اساسا آفرينش انسان طورى است كه براى تأمين نيازمنديهاى زندگى خود، ناچار بايد بسيارى از مشكلات و ناراحتىهاى جسمى و روحى را تحمل كند؛ زيرا در طى همين تلاش و تكاپو، كه به خاطر فراهم ساختن وسايل رفاه مادى خويش به كار مىبرد، نيروى عقلى و روحى اش قدرت و اوج مىگيرد و رو به تعالى و كمال مىرود، سختىها و رنجها در زندگى بشر داراى آثار عميق و گسترده است؛ قواى روحى مردان بزرگ در زير فشار مصيبت، صيقلى مىشود و در تاريكى هاى فلاكت، بهتر تجلى مىكند، اگر آدمى از روزهاى نخستين حيات خود، از جهل و نادانى احساس ناراحتى نمىكرد، هيچگاه در مقام درمان اين بيمارى برنمىآمد و همچنان در تاريكى وحشيگرى و جهالت باقى مىماند و امروز اثرى از مظاهر عقل و ذوق و اخلاق به چشم نمىخورد، همين احساس رنج از نادانى بوده كه او را به مبارزه پىگير با جهل واداشته است. تكامل همه جانبه انسان و پايه تمام ترقيات و پيشرفتهاى مدنى و اجتماعى، از همين رهگذر پىريزى شده است؛ بيشتر نهضت هاى بزرگ اجتماعى كه طليعه ترقى و آغاز جهش به سوى پيشرفت و تعالى بوده، در نتيجه مشكلات و سختىهاى طاقت فرسا، رخ داده است، گرچه در ظاهر، سختىها و تندباد حوادث، تلخ و ناگوارند و لذات و خوشىها، گوارا و پسنديده اند، ولى در واقع، قضيه كاملا برعكس مىباشد؛ زيرا پيروى از لذات و هوسها، انحطاط و بدبختى به دنبال دارد، در حالى كه درون مصايب و گرفتارىها سعادتها و نيكبختى ها نهفته است؛ بين تحمل رنج و نيل به سعادت تلازم قطعى وجود دارد؛ رابطه بين سختىها و مصيبتها و كمالات و سعادتها، رابطه على و معلولى است، براى آنكه فلزات را از مواد زايد پاك و خالص گردانند، آنها را در كانون آتش جاى مىدهند؛ براى آدمى نيز مصايب زندگى همين خاصيت را دارد و او را از آلايشها منزه و پاك مىسازد و براى ايفاى وظايف انسانىاش آماده مىكند و بالاخره جز در سايه رنجها، بقا و سعادت هيچ فردى تأمينشدنى نيست. قرآن مىفرمايد: «لقد خلقنا الإنسان في كبد»[1]؛ ما بشر را در آغوش رنجها و سختىها آفريده ايم.» امام صادق- عليه السلام- فرمود: «ان اشد الناس بلاء الانبياء ثم الذين يلونهم الامثل فالامثل[2]؛ از لحاظ ابتلا به رنج و گرفتارى شديد، انبياى الهى، در رأس همه مردم قرار دارند؛ در مرتبه بعد افرادى كه از جهت فضيلت در سطح پايينترى هستند. سپس هركس كه با فضيلتتر است، به ترتيب از بالا به پايين»، «مولوى» براى تفهيم اين حقيقت چنين مىگويد: گندمى را زير خاك انداختند پس ز خاكش خوشهها بر ساختند بار ديگر كوفتندش ز آسيا قيمتش افزون و نان شد جانفزا باز نان را زير دندان كوفتند گشت عقل و جان و فهم سودمند يكى از دانشمندان اروپايى مىگويد: «مشقات و مشكلات، بيش از آسايش و راحتى، انسان را مورد آزمايش قرار مىدهد و مزايا و محسناتى را كه در نهاد او متمكن است، آشكار مىسازد. مشكلات و سختى به منزله سنگ محك اخلاق است؛ همچنان كه بعضى از نباتات را بايد ساييد، تا بوى خوش و مطبوع آنها استشمام شود، همانطور برخى از طبايع بايد گرفتار دشوارىها گردند تا ملكات و فضايل ذاتى آنها تجلى كنند. هيچ آسايش و راحتى در اين جهان نيست كه به رنج و مصيبتى مبدل نگردد، همانطور نيز هيچ دشوارى نيست كه سرانجام به سعادت و خوشبختى منجر نشود؛ در مورد هريك از اين حالات نتيجهاى كه عايد ما مىشود، منوط به استفاده يا سوءاستفاده اى است كه ما از آن مىنماييم، سعادت و آسايش كامل در اين جهان يافت نمىشود و اگر فرضا يافت شود، ثمربخش نيست و هيچگونه خير و فايدهاى براى انسان نمىتواند در برداشته باشد. در ميان تعاليمى كه تا امروز به بشر داده شده، از همه سبكتر و بىمايهتر، تعليمى است كه آدمى را به آسايش و راحتى دعوت مىكند؛ زيرا در تمام حالات، شكست و مشكلات، استادى داناتر از خوشى و راحتى است و شكست، طبيعت شخص را اصلاح و تقويت مىكند، رنج و سختى طبيعت را رام و آگاه مىسازد؛ رسم شكيبايى و بردبارى را به شخص مىآموزد و عالىترين افكار و تخيلات را در مغز آدمى مىپروراند. «هپر» مىگويد: چيست كه باعث رشد و توسعه عميقترين افكار نوع بشر مىگردد؟ علم و دانش نيست؛ لياقت و كاردانى نيست؛ هيجان عواطف و احساسات هم نيست؛ فقط رنج و محنت است كه مىتواند اعماق فكر انسان را بشكافد و شايد به همين جهت هم هست كه اين همه رنج در دنيا فراوان است؛ فرشته اى كه مأمور ابتلاى مردم به رنج و مصيبت مىباشد، بيش از ملكى كه بهبودى و درمان را در دنيا آورده، به مردم اين عالم خدمت كرده است»
[3].[4] [1] ( 2). بلد( 90) آيه 4. [2] ( 3). بحار الانوار، ج 15، ص 53. [3] ( 1). ساموئيل اسمايلز، اخلاق، ج 2، ص 204 و 205. [4] موسوى لارى، مجتبى، رسالت اخلاق در تكامل انسان، 1جلد